مروز با تعریف فرم موسیقایی با شما خواهیم بود.
درمقاله قبل راجع به بافت پلی فونیک صحبت کردیم.
واژه فرم تداعی کنند، شکل، ساختار، نظام و یک پارچگی است. فرم، شمایل انسان با ترتیب متوازي نقش ها در نقاشی را به ذهن می آورد.
فرم در موسیقی، نظام ایده های موسیقایی در زمان است.
موسیقی فقط در قالب زمان موجودیت می یابد، قالبی که در آن صداها آغاز می شوند، دگرگونی می یابند، تکرار می شوند و پایان می گیرند.
آهنگساز در مسیر زمان از بطن تمام عناصر مومنابی که در بخش های پیش بررسی شدندزیر و بم رنگ صورتی ، دینامیک، ریتم، ملودی، هارمونی و بافت – اثری منسجم مي فريند.
در یک قطعه موسیقی که نظامی منطقی داشته باشد، هر ایده موسیقایی از ایده ای دیگر سر بر آورده و تمام بخش های ساختاری در ارتباطی نقایل هستند.
چگونه فرم کلی یک قطعه را درک کنیم
با یادآوری بخش های گوناگون و چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر است که فرم کلی یک قطعه را درک می کنیم.
هنگامی که با شنیدن مکرر یک قطعه گاهی ما از این بخش ها بیشتر شود و آنها را بهتر به باد بسپاریم، مفهوم فرم روشن تر شده و معنای حسی ویژه خود را می یابد
تکنیک های پدید آورنده فرم موسیقایی پیش از این فرم را در ارتباط با نغمه های ساده ای مانند Mary Fiat a lille learnt و Hamier Gt the Range بررسی کرده ایم
(فصل در ستاد. این نغمه ها عبارت های تکرار شونده – به طور دقیق یا با دگرگونی های جزیی – و عبارت هایی متضاد دارند. تکرار، تضاد و دگرگونی زواریاسیون )
تکنیک های بنیادی هستند که علاوه بر تغمه های کوتاه در آثار طولانی تر نیز به کار گرفته می شوند، تکرار و یکپارچگی و انجام بدید می آورد
تضاد تنوع می آفریند و دگرگونی با تغییر دادن عناصری از یک ایده ضمن محفوظ داشتن دیگر عناصر آن، انجام و تنوع را یکجا فراهم می کنند.